السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
آنچه که از سیره و گفتار امام حسین علیه السلام از شب و روز عاشورا می توان استفاده کرد این است که: 1 . اگر جنگ در شب عاشورا اتفاق می افتاد قطعا با توجه به آمادگی تسلیحاتی و جمعیتی که سپاه کوفه داشت همه اصحاب و حتی کودکان و زنان (در همان لحظات ابتدایی درگیری) کشته می شدند و در صورت کشته شدن آنان کسی باقی نمی ماند تا پیام شهدای کربلا را به دیگران برساند در نتیجه نهضت حسین بن علی علیه السلام در بیابان کربلا دفن می شد و برای همیشه فراموش. دشمن نیز حادثه را آنگونه می خواست توجیه می کرد. امام حسین علیه السلام برای اینکه بتواند امنیت زنان و کودکان را (تا حد امکان) تأمین کند از دشمن خواست که تا صبح (فردا) جنگ را به تأخیر بیفتد. از همین رو در شب عاشورا دستور دادند اصحاب در پشت سر خیمه و همچنین جانب راست و چپ خیمه خندق حفر کنند و نیز خار و خاشاک اطراف را جمع کرده و داخل خندق بریزند و صبح زود نیز دستور داد که همه آنها را آتش بزنند تا دشمن نتواند وارد خیمه گاه شود. 2. اگر جنگ در نزدیکیهای شب عاشورا اتفاق می افتاد گردانندگان جرم و جنایت به دلیل تاریکی شب هرگز شناخته نمی شدند و صبح فردا دشمن برای اینکه واقعه را لوث کند و خود را پاسخگوی جنایت ها نداند قطعا آن را به گردن مشتی اراذل و اوباش می انداخت و گردانندگان اصلی خود را در پشت واقعه پنهان می کردند. امام علیه السلام با تدبیر خویش جنگ را به صبح کشاند تا در روز روشن همه جانیان در جلوی چشم بازماندگان شهدای کربلا و نیز جمعیت سی هزار نفر سپاه دشمن شناخته گردند. 3. اگر تهاجم در شب عاشورا اتفاق می افتاد همه اهل کوفه ی حاضر در کربلا راهی جهنم می شدند در حالی که در بین افراد سپاه دشمن کسانی بودند که زمینه هدایت و پیوستن به سپاه امام علیه السلام را داشتند افرادی چون حربن یزید ریاحی و سی تن دیگر از سپاه عمر بن سعد. (در بعضی از مقاتل نوشته اند شب عاشورا که لشکر ابن سعد آرامش خاطر و عبادت ابی عبدالله علیه السلام و یارانش را دیدند مجذوب آنها شده و حدود سی و دو نفر همان شب از لشکر ابن سعد جدا شده و به یاران حسین صلوات الله علیه پیوستند. (مقتل مقرم به نقل از لهوف) 4. اگر جنگ به صبح نمی کشید قطعا امام علیه السلام و یارانش در یک حمله غافلگیرانه بدون این که توانسته باشند کمترین دفاعی از خود انجام دهند کشته می شدند و هرگز شجاعت و میزان قدرت دفاعی و تهاجمی آنان به نمایش در نمی آمد و همچنین میزان ذلت و زبونی دشمن نیز هرگز شناخته نمی شد. امام علیه السلام با این تقاضا فرصت به دست آورد و شب به توجیه اصحاب و نیز در آرایش نظامی آنان و تیز کردن سلاح پرداخت و هنگامی که صبح طلوع کرد سپاه عظیم عمربن سعد خود را در برابر سپاه کوچکی دید که به اندازه یک سپاه عظیم آرایش نظامی گرفته و دارای فرمانده میمنه و میسره و نیز پرچمدار ویژه بود و همین موجب تضعیف روحیه سپاه دشمن شد، به گونه ای که تا عمربن سعد خود اقدام به پرتاب تیر نکرد، احدی به خود اجازه حمله نمی داد. و به هنگام شروع جنگ نیز این سپاه امام بود که افراد دشمن را تار و مار کرد و به عقب راند. 5 . اگر جنگ از شب به صبح نمی کشید قطعا اصحاب امام علیه السلام کشته می شدند و آنگاه آیندگان این چنین قضاوت می کردند که اصحاب امام غافلگیر شده بودند(و فرصت فکر کردن را نداشتند که آیا در راه امام حسین جان خود را فدا بکنند یا نه) و اگر مهلت می خواستند آنان می توانستند صبح زود از امام علیه السلام جدا شده و خود را نجات دهند. پس امام علیه السلام از دشمن تقاضای مهلت کرد تا بتواند پیش از هر چیز اصحاب را توجیه کند و آنان را در انتخاب، آزاد بگذارد. امام علیه السلام شب عاشورا اصحاب را جمع کرد و به آنان گفت: سپاه دشمن با شخص من کار دارد و شما می توانید از تاریکی شب استفاده کنید و از کربلا خارج شوید. همین جمله نورانی امام آن چنان اصحاب و یارانی ساخت که نه تنها احدی از آنان از امام علیه السلام جدا نشدند بلکه روشنی چشم امام شدند و با شهادت خویش افتخار جاویدانی را نصیب خود کردند. 1 ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام در اینجا سؤال دیگری مطرح می شود و آن اینکه: اصحاب حسین بن علی علیه السلام چه ویژگی هایی داشتند که امام علیه السلام در وصفشان فرمود: من اصحابی با وفاتر و نیکوتر از یاران خود نمی شناسم؟ اولا: انتخابی که اصحاب و اهل بیت امام نمودند سخت ترین و دشوارترین انتخاب ها در تاریخ بشریت بود. زیرا از نظر عده و تعداد نفرات 72 تن در برابر 30 هزار و از نظر عُده و امکانات قابل قیاس نبودند پس اصحاب امام حسین یک گزینه در پیش رو داشتند: شهادت. ثانیا: اصحاب امام با اینکه جان خود را در خطر می دیدند ولی هرگز به آن فکر نمی کردند بلکه آنچه برای آنان از جان عزیزتر بود حفظ سلامتی امام بود... در ظهر عاشورا آنگاه که امام علیه السلام به نماز خوف ایستاد، سعیدبن عبدالله در برابر امام ایستاد تا تیر به امام اصابت نکند و آن قدر تیر خورد تا به زمین افتاد و آن گاه و در همان حال که به زمین افتاده بود به امام علیه السلام گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا وفا کردم؟ ثالثا: اصحاب امام حسین فرصت بیرون رفتن از این بحران و نجات از مرگ را داشتند ولی هرگز از چنین فرصت هایی استفاده نکردند و در کنار امام تا آخرین لحظه باقی ماندند. رابعا: اصحاب امام علیه السلام در موقعیتی سیاسی و فکری قرار گرفته بودند که اگر از ایمان کامل برخوردار نبودند قطعا از امام فاصله می گرفتند زیرا که اکثر جهان اسلام ار برابر بحران موجود سکوت اختیار کرده بودند و از امام حمایت نمی کردند و آنهایی هم که همسو با امام علیه السلام بودند راه های دیگری را برای مبارزه پیشنهاد می کردند.در چنین شرایط پیچیده سیاسی این اصحاب امام بودند که سخت خود را متعبد به مواضع فکری امام نشان دادند. 2 گروه دین و اندیشه تبیان 1. بر کدامین مصیبت باید گریست، سید محمد تقی قادری، ص 252 تا 255 2. همان ص 255 تا 259
Design By : Pichak |