لوگوی سه گوش
چند اشتباه درباره شهدای کربلا - السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

عاشورا

اشاره:

تاریخ، آینه ای روشن برای دریافت برخی حقایق است و در علم رجال و تراجم نیز بسیار کاربرد دارد. بدون تکیه و استناد به تاریخ نمی توان ترجمه افراد را آن گونه که هست به دست آورد. در این مقاله به بررسی برخی از افرادی- به اشتباه- که ادعا شده است در شمار شهیدان کربلا می باشند پرداخته و در پایان به این نتیجه می رسیم که برخی از کتب رجالی، دشمن امام حسین(ع) یا اهل بیت(ع) را در شمار شهدای کربلا آورده اند از این رو، باید یک بازنگری جامع و دقیق درباره تاریخ معصومان علیهم السلام و به طور ویژه درباره داستان کربلا انجام پذیرد.

1- عقبه بن سمعان 1

از جمله کسانی که برخی از رجالیان به شهادت وی تصریح کرده اند، عقبه بن سمعان است. با توجه به متون کهن، عقبه بن سمعان، غلام رباب بود و از مدینه تا عراق و حتی روز عاشورا همراه امام حسین(ع) بود؛ اما به شهادت نرسید، بلکه اسیر شد و به دست عمربن سعد آزاد گردید.

آیت الله خویی درباره ایشان می نویسند:

عقبه سمعان در رجال شیخ طوسی بدون تصریح بر شهادت وی، ایشان را از اصحاب امام حسین(ع) شمرده 2 که به همراه آن حضرت به شهادت رسید، و در زیارت رجیبه بر ایشان سلام فرستاده شده است؛ اما از برخی مورخان عامه نقل شده که او از معرکه فرار کرد و نجات یافت. 3

آیت الله نمازی نیز می نویسند:

عقبه بن سمعان مولی رباب امروالقیس، از اصحاب امام حسین(ع) بود و همان گونه که سید نامش را در زیارت رجبیه و نیمه شعبان ذکر کرده است، به همراه امام حسین(ع) به شهادت رسید. 4

علامه مامقانی ضمن تصریح بر اسارت وی و عدم به شهادت رسیدن ایشان دچار شک و ابهام شده و می نویسند:

شیخ طوسی در رجال خود وی را از جمله انصار امام حسین(ع) ذکر کرده است؛ طبری و دیگر مورخانی که واقعه کربلا را بیان کرده اند نیز این مطلب را ذکر و از آنچه بیان کرده اند به دست می آید، وی عبد رباب زوجه امام حسین بود و از اسب ها نگه داری می کرد؛ پس هنگامی که امام حسین(ع) به شهادت رسید، عقبه سوار بر اسب شده و فرار کرد؛ اهل کوفه او را اسیر کردند، و گمان کردند که عقبه بن سمعان غلام رباب، دختر امرو القیس کلبیه، زوجه امام حسین(ع) می باشد. از این روی، وی را رها کردند و ایشان از جمله راویان حوادث کربلا شد و برخی از اخبار آن حادثه را نقل می کند. با وجود این، حال وی مجهول می باشد، بلکه وی از نصرت امام(ع) تخلف کرد و همین باعث می شود که راجع به وی دچار شک و تردید شویم.5

 

2- بکیربن حی التیمی 6

از دیگر اسامی که به اشتباه در شمار شهیدان کربلا ذکر شده، نام بکیر است. در میان کتب رجالی، می توان به دیدگاه علامه مامقانی و آیت الله نمازی اشاره کرد. آن بزرگواران در این باره می نویسند: «اهل سیره گویند: بکربن حی بن تیم الله بن ثعلبه التیمی، از قبیله بنی تیم الله، همراه عمر سعد برای جنگ با حسین(ع) خارج شد، تا هنگامی که جنگ به پا خاست، وی به امام(ع) مایل شد و در دفاع از ایشان به شرف شهادت نائل شد».7 علامه تستری بعد از ذکر این مطلب می گوید: «مستند این مطلب معین نشده، تا در آن نگاه شود».8

به نظر می رسد اولین فردی که بکربن حی را در شمار شهیدان کربلا ذکر کرده، فضیل بن زبیر است با شرح مختصر تسمیه من قتل مع الامام الحسین.

وی در این باره نوشته است: «وبکربن حی تیملی از بنی تیم الله بن ثعلبه به شهادت رسید».9 صاحب حدائق الوردیه نیز همین مطلب را ذکر کرده است10 بعد از ایشان، باب اضافات و نسبت ها نه تنها در کتب رجالی، بلکه در دیگر کتب نیز به راه افتاد.

از دیگر اسامی که به اشتباه در شمار شهیدان کربلا ذکر شده، نام بکیر است. در میان کتب رجالی، می توان به دیدگاه علامه مامقانی و آیت الله نمازی اشاره کرد. آن بزرگواران در این باره می نویسند: «اهل سیره گویند: بکربن حی بن تیم الله بن ثعلبه التیمی، از قبیله بنی تیم الله، همراه عمر سعد برای جنگ با حسین(ع) خارج شد، تا هنگامی که جنگ به پا خاست، وی به امام(ع) مایل شد و در دفاع از ایشان به شرف شهادت نائل شد» علامه تستری بعد از ذکر این مطلب می گوید: «مستند این مطلب معین نشده، تا در آن نگاه شود»

گفتنی است بر اساس منابع اولیه و معتبر، نام فرد مذکور بکیر است نه بکر. در کتب سیره و مقاتل کهن، نام بکیر جزو لشکر عمر سعد ذکر شده است. اهل سیره و مورخانی چون ابی مخنف تصریح کرده اند:

شمربن ذی الجوشن که فرمانده جناح چپ لشکر عمر سعد بود، بر جناح چپ لشکر امام حسین (ع) حمله کرد. در این میان هانی بن ثبیت حضرمی و بکیربن حی التیمی و که از تیم الله بن ثعلبه بود، حمله می کردند و کلبی (عبدالله بن عمیر کلبی) را که یکی از یاران سیدالشهدا(ع) بود، به شهادت رساندند».11

براساس نقل مورخان اولیه بکیربن حی از دشمنان امام حسین(ع) بوده و برای جنگ با آن حضرت راهی کربلا شد و چنانکه گفته شد در قتل یکی از یاران باوفای سیدالشهدا شرکت داشت. بنابراین، وجهی ندارد نام وی در شمار شهیدان کربلا بیاید.

 

3-ابوالجنوب

عاشورا

از جمله افرادی که در نگاه برخی از رجال شناسان به عنوان یکی از یاران سیدالشهدا(ع) معرفی شده است، فردی با نام مذکور می باشد، [ البته در کتب به اشتباه ابوالحتوف ثبت شده است]. در واقع این فرد از جمله دشمنان سیدالشهدا(ع) در کربلا بوده و در لشکر عمر سعد خدمت می کرد، هر چند نامش در شمار شهدا ذکر شده است، اما با تکیه بر متون تاریخی و مقاتل کهن، وی دشمن امام حسین(ع) بوده است که به بررسی و اثبات این دیدگاه می پردازیم.

علامه مامقانی راجع به این فرد در تنقیح المقال می نویسد: ابوالحتوف در ترجمه برادرش سعدبن حرث بن سلمه انصاری عجلانی گذشت، هر دو از شهدای طف می باشند «رضوان الله علیهما» و این برای وثاقت آنها کفایت می کند. 12

ایشان در ترجمه سعدبن حرث بن سلمه نیز بر این مطلب تاکید کرده است.13

آیت الله نمازی در این باره می نویسد: سعدبن حرث برادر ابوالحتوف جعفی می باشد که از کوفه با عمر سعد همراه شدند و بعد از مشاهده نصرت طلبی امام حسین(ع) و گریه اهل بیت ایشان، به امام ملحق شده و به شهادت رسیدند. «یالیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما»14

محقق تستری می نویسد:

ابوالحتوف در [ترجمه] برادرش سعدبن حارث انصاری گذشت، که هر دو از شهدای کربلا می باشند؛ اما در آنجا متذکر شدم که این کلام مستند ندارد و قابل اعتماد نمی باشد.15

 

4- سعیدبن حارث انصاری

مامقانی در ترجمه سعدبن حرث بن سلمه می نویسد:

این دو برادر [سعد و ابوالجنوب] در کوفه و از خوارج بودند؛ با عمربن سعد برای جنگ با امام حسین(ع) خارج شدند، اما وقتی صدای یاری طلبیدن امام و ناله و ضجه زنان و کودکان را شنیدند، به هدایت رسیدند و توفیق سعادت را بدست آوردند و گفتند: ما می گوییم، حکم فقط مال خداوند است نباید از عصیانگر اطاعت کرد و این حسین فرزند دختر پیامبر ما محمد، می باشد، و ما امید شفاعت جد او را در روز قیامت داریم؛ پس چگونه به جنگ با او بپردازیم و او در این حال است، که هیچ یار و یاوری ندارد؛ پس این دو برادر با شمشیرشان بر دشمنان امام حمله کردند و نزدیک آن حضرت شروع به جنگیدن کردند، و عده ای را به قتل رساندند و گروه دیگری را مجروح ساختند و هر دو در یک مکان به شهادت رسیدند و رضوان الله علیهما.16

آیت آلله نمازی نیز در این باره می نویسند:

سعدبن حرث برادر ابولحتوف جعفی می باشد که از کوفه با عمر سعد همراه شدند و بعد از مشاهده نصرت طلبی امام حسین(ع) و گریه اهل بیت(ع) ایشان، به امام ملحق شده و به شهادت رسیدند «یالیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما».17

باید متذکر شد طبق گزارش تسمیه من قتل مع الحسین، که اولین منبع در این زمینه است، نام این فرد سعدبن حارث می باشد، نه سعدبن حرث که برخی از بزرگان بر آن تصریح کرده اند.18 از این گذشته، همان گونه که گذشت ابوالجنوب در کربلا حاضر بود و بر علیه امام حسین(ع) می جنگید؛19 اما اینکه آیا سعد نیز در کربلا حاضر بوده یا نه؟ و اینکه آیا با سیدالشهدا(ع) بود یا جزء دشمنان آن حضرت، در تاریخ کهن و معتبر مطلبی یافت نشد. تنها در تسمیه من قتل ذکر شده است که متفرد است و از این رو نمی توان به آن اعتماد کرد مولف الحدائق الوردیه نیز از او اخذ کرده است. علاوه بر اینها، گفتیم که این دو با هم برادر نبودند.

به گواهی تاریخ، تنها یک فرد- در این مقطع از زمان به نام سعدبن حارث انصاری وجود داشت که در جنگ صفین به همراه حضرت علی(ع) بود و به شهادت رسید. ابن سعد (م 230 ق) ضمن بیان نسب سعدبن حارث در این باره تصریح می کند: «وسعد بن حارث با علی بن ابی طالب در جنگ صفین کشته شد».20

بزرگان دیگری نیز تصریح کرده اند: سعدبن حارث پیامبر را درک کرد و در جنگ صفین کشته شد.21 بنابراین دیگر معنی ندارد بگوییم: سعدبن حارث انصاری برادر عبدالرحمن بن زیاد (ابوالجنوب) می باشد؛ چرا که سعد در جنگ صفین به شهادت رسید.

شمربن ذی الجوشن که فرمانده جناح چپ لشکر عمر سعد بود، بر جناح چپ لشکر امام حسین (ع) حمله کرد. در این میان هانی بن ثبیت حضرمی و بکیربن حی التیمی و که از تیم الله بن ثعلبه بود، حمله می کردند و کلبی (عبدالله بن عمیر کلبی) را که یکی از یاران سیدالشهدا(ع) بود، به شهادت رساندند»

5-یحیی بن هانی

عاشورا جهانی نی است و نوا

برخی از رجال شناسان متاخر بدون استناد به منبع مشخص یحیی را از جمله شهیدان کربلا شمرده اند. اما این مطلب بر خلاف متون کهن تاریخ می باشد. علامه مامقامی در این باره می نویسند:

یحیی بن هانی بن عروه مرادی عطیفی منسوب به بنی عطیف از قبیله مراد می باشد، اهل سیره بیان کرده اند: وقتی که هانی همراه مسلم بن عقیل به شهادت رسید، فرزندش یحیی از معرکه فرار کرد و از ترس ابن زیاد نزد قومش مخفی شد. هنگامی که شنید [امام] حسین(ع) در کربلا رحل انداختند، به ایشان ملحق گشته و همواره همراه آن حضرت بود تا آنکه شعله جنگ برافروخت. وی وارد معرکه شد و افراد زیادی از قوم عمر سعد را به هلاکت رساند و سپس به شرف شهادت نائل شد. «رضوان الله علیه».22

آیت الله نمازی با استناد به قول علامه مامقامی می نویسد: «یحیی بن هانی بن عروه مرادی از شهیدان طف می باشد؛ همان گونه که علامه مامقانی بیان کرده اند».23

اما وقتی به کتب کهن مراجعه می شود، درمی یابیم که یحیی نه تنها به شهادت نرسیده، بلکه یکی از راویان حوادث کربلا می باشد؛ افزون بر این، در کربلا علیه امام حسین(ع) و در لشکر مقابل بود. در کتب فریقین، ایشان از جمله راویان احادیث نبوی می باشد24 و برخی از وقایع کربلا همانند کارزار نافع بن هلال را بیان (56) و یا برخی حوادث قیام مختار ثقفی را نقل کرده است.25 بنابراین نمی توان یحیی بن هانی را در شمار شهیدان کربلا آورد. افزون بر اینکه اثبات این امر که وی فرزند همان هانی بن عروه معروف باشد، نیاز به دقت و تامل بیشتری دارد.

 

6-هلال بن نافع

آیت الله نمازی می نویسند:

رجالیان نام وی را ذکر نکرده اند، اما او از شهدای کربلا می باشد. آن گونه که سید نقل کرده است، در روز دوم از محرم هلال این کلمات را به امام حسین(ع) گفت: «والله ما کرهنا لقاء ربنا انا علی نیاتنا و بصائرنا». بنا بر نقل مناقب، این کلمات دلالت بر کمال و بزرگی گوینده آن می باشد. وی همان کسی است که در دل شب به همراه حضرت عباس برای طلب آب به شریعه رفتند و با عمروبن حجاج گفت و گویی کرد. او جزو کسانی است که امام حسین(ع) در هنگام انتصار نام وی را برده است؛ همان گونه که ابومنخنف در مقتلش این مطلب را گوشزد کرده است. البته این فرد غیر از هلال بن نافع می باشد که در لشکر عمر سعد بود و از عمر درخواست کرد که برای امام آب ببرد و این فرد کیفیت جان دادن امام را ذکر کرده است.26

ابن نما حلی درباره حرکت امام می نویسند:

امام حسین(ع) در راه کربلا به چند سوار که از کوفه می آمدند برخورد کردند؛ از جمله آنها هلال بن نافع و عمروبن خالد بود که خبر شهادت مسلم بن عقیل را به سیدالشهدا(ع) دادند و همان جمله معروف شمشیرها بر علیه شما و دل ها با شما می باشد را گفتند، اما به امام ملحق نشدند.27

در داستان کربلا نیز هلال بن نافع در لشکر عمربن سعد شرکت داشته و همان کسی است که داستان شهادت امام حسین(ع) در قتگاه را نقل می کند و می گوید: «من در لشکر عمربن سعد ایستاده بودم که فردی فریاد برآورد که بشارت تو را ای امیر، حسین به قتل رسید... وقتی آن حضرت را در قتلگاه دیدم، به خدا هیچ چهره ای نورانی تر از او ندیدم و نور صورت و جمال هیبتش مرا از فکر قتل او بازداشت؛ آن حضرت در این هنگام طلب آب کرد! مردی گفت: به خدا آب نمی نوشی تا وارد حامیه و آتش جنهم گردی!!...»28

این مطلب را در کتب تاریخی چون طبری نیافتیم، اما این مطلبی است که ابن نما حلی و سیدبن طاووس ذکر کرده اند و اگر بنا بر قبول یکی از این دو قول باشد از نظر ما قول این بزرگان نسبت به قول دیگر نویسندگان از اعتبار بیشتری برخوردار است.

امام حسین(ع) در راه کربلا به چند سوار که از کوفه می آمدند برخورد کردند؛ از جمله آنها هلال بن نافع و عمروبن خالد بود که خبر شهادت مسلم بن عقیل را به سیدالشهدا(ع) دادند و همان جمله معروف شمشیرها بر علیه شما و دل ها با شما می باشد را گفتند، اما به امام ملحق نشدند

7-جبله بن عبدالله

عاشورا

برخی از رجال شناسان متاخر، با استناد به زیارت رجبیه نام جبله بن عبدالله را در شمار شهیدان کربلا ذکر کرده اند.29 در برخی از کتب رجالی بیان شده است. جبله بن عبدالله «جان خود را فدای امام زمانش، ریحانه رسول الله(ص) کرده و سزاوار است که وی را در اعلی مراتب وثاقت و جلالت شمرد».30 منبع اصلی و اولیه این مطلب، سلامی است که در زیارت رجبیه این گونه به او داده شده است: «السلام علی جبله بن عبدالله».31

در نگاه این نویسندگان رجالی، جبله بن عبدالله در شمار دوستداران اهل بیت(ع) و شهیدان کربلا قلمداد شده است. اما این مطلب نادرست و برخلاف متون معتبر تاریخی می باشد.

 

نتیجه

بر اساس آنچه بیان شد می توان گفت علم رجال علمی تخصصی است و هر که قصد گام نهادن در این وادی را دارد، باید افزون بر کسب مقدمات لازم برای این علم، به منابع کهن و متعدد اولیه و نیز منابع معتبر و قوی، رجوع کند و با تتبع دقیق ترجمه افراد را بیان دارد. به نظر می رسد در ترجمه افراد، تکیه بر منابع متاخر نه تنها کافی نیست، بلکه در برخی موارد مشکل ساز هم می شود. آنچه تا کنون بیان شده درباره شهیدان کربلا می باشد، اما علم رجال به بررسی افراد از صحابه گرفته تا قرن ها بعد از هجرت می پردازد. این اشکالات و خطاها در مورد صحابه نبی اکرم نیز می باشد؛ همان گونه که علامه عسکری، کتابی به نام یکصد و پنجاه صحابه ساختگی نوشته اند. دست کم راجع به اصحاب چهارده معصوم امر بر همین منوال می باشد و این تتبعی وسیع و دقیق را می طلبد. به هر حال، تاریخ در بیشتر مواقع آینه تمام نمای افراد می باشد و در ترجمه افراد و علم رجال بسیار موثر و گره گشا است. بنابراین، رجالیان قبل از شروع به کتاب تراجم، باید به تاریخ نیز توجهی گسترده و عمیق داشته باشند تا دشمن و ملعون، به منزله شهید کربلا ضبط نگردد و نامش در برخی از زیارات منقوله نیاید و نیز در روضه حسینی نصب نگردد، سخن پایان آنکه واقعیت امر بسیار مشکل و فراتر از آن است که ما فکر کرده و در طلب آنیم؛ با اندکی تامل در آنچه بیان شد به دست می آید این دسته از رجالیان محترم، به خاطر تکیه بر منابع ضعیف همچون زیارت رجبیه، و صرف استناد به برخی کتب رجالی متاخر و عدم رجوع به کتب تاریخ این مطالب را بیان داشته اند.

 

فرآوری و تلخیص فراوان: گروه دین و اندیشه تبیان

نویسنده: ابراهیم صالحی نجف آبادی، کارشناسی ارشد معارف قرآن دانشگاه مفید قم


1- علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 54.

2- محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، ص 78.

3- سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 166/ر.ک: محمد جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ص 375.

4- علی نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج5، ص 248.

5- عبدالله مامقامی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج2، ص 254، ذیل عقبه بن سمعان.

6- ر.ک: محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 332.

7- عبدالله مامقامی، تنقیح المقال، ج 1، ص 177/ علی نمازی شاهرودی، مستدرک علم رجال الحدیث، ج 2، ص 51.

8- محمد تقی تستری، قاموس الرجال، ج 2، ص 367.

9- ر.ک: فضل بن زبیری اسدی، تراثنا، ص 154.

10- ر.ک:حمیدبن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب ائمه الزیدیه، ص 122.

11- ر.ک: لوط بن یحیی ابی مخنف، وقعه الطف، ص 226/ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 332/ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، ج4، ص 68، البته در این کتاب بجای التیمی، التمیمی ضبط شده که به نظر اشتباه کتابت می باشد. /لوط بن یحیی ابی مخنف، مقتل الحسین(ع)، ص 138.

12- عبدالله مامقامی، تنقیح المقال، ج3، ص 10، قسمت «من فصل الکنی».

13- ر.ک همان،ج2،ص12.

14- علی نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص 27؛ ذکر این نکته لازم است که آیت الله نمازی در جای دیگر از کتاب خود می نویسند: «ابوالحتوف ملعون خبیث» و بلافاصله در ترجمه نام بعدی، بیان می دارد : «ابوالحتوف العجلانی از شهدا طف می باشد.» همان، ج 8، ص 357، حال آنکه اینها یک نفرند.

15- محمد تقی تستری، قاموس الرجال، ج 11، ص 271.

30- 16- عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج2،ص12.

17- علی نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج4، ص 27.

18- حمیدبن احمد، الحدائق الوردیه، ص 122/تنقیح المقال، ج2، ص12/ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج4، ص 27.

19- ابومخنف، وقعه الطف، ص 253/ محمدبن جریرطبری، تاریخ طبری، ج4، ص 344/ احمدبن یحیی بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج3، ص 407/ ابن اثیر، الکامل، ج4، ص 77/ابن اکثیر، البدایه و النهایه، تحقیق: علی شیری، بیروت، در احیاء التراث العربی، 1408، ج8، ص203.

20- محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص 82.

21- محمدبن جریر طبری، ذیل المزیل، ص 146/ بن عبدالبر، الاستیعاب، ج2، ص 583/ ابن اثیر، اسد الغابه، ج2، ص341/ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج3، ص 42/ و نیز عبدالحسین امینی، الغدیر، ج9، ص 365/محسن امین، اعیان الشیعه، ج7، ص 221.

22- عبدالله مامقامی، تنقیح المقال، ج3، ص 322.

23- علی نمازی شاهرودی، مستدرکات، علم رجال الحدیث، ج8، ص 219.

24- ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج34، ص 334 و ج 41، ص 132/مسند احمد، ج3، ص 131/ احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، ج2، ص94/اسد الغابه، ج2، ص 136، و ج3، ص 332/ محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلا، ج4، ص 76، الاصابه ، ج 2، ص 335.

25- لوط بن یحیی ابی مخنف، مقتل الحسین(ع)، ص 133/ محمدبن جریری طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 331.

26- همان، ص 338/محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 505.

27- علی نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث ، ج8، ص 166.

28- ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص 31.

29- سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج4، ص 34/ علی نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج2، ص 116.

30- عبدالله مامقامی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 4، ص 233.

31- علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج3، ص 345/ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،ج 98، ص 340.

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/10/1ساعت 1:0 صبح توسط حمید امامی نظرات ( ) |


Design By : Pichak